فیک[تکراره یح اشتباهع بزرگ...]
[Part²]
ادمین ویو
سوآ از شرکت برمیگرده ولی با چشمای خیس وپراز اشک باورش نمیشد کسی که همش بهش میگفت عاشقشه این حرفارو بهش بزنه...خب شاید پیش جیمین طوری رفتار میکرد که انگار ازش متنفره ولی برعکس بود سوآ هنوز عاشقه جیمینه.......
*پرش زمانی به ۳۰مین بعد
م سوآ:عه سلام سوا اومدی...خب چیشد استخدام شدی
سوآ:سلام مامان...اره استخدام شدم*ناراحت
م سوآ:سوآ چیزی شده
سوآ:نه اوکیم
م سوآ:ولی انگار ناراحتی
سوآ:نه چیزیم نیست مامان
م سوآ:باشه
سوآ ویو
رفتم تو اتاقم و آرایشم رو پاک کردم یه لباس راحتی هم پوشیدم و رو تختم دراز کشیدم..داشت گریم میگرفت بخاطر حرفای جیمین...اون فک میکنه من اون اون شب بهش خیانت کردم والان ازم متنفره کاش قبول نمیکردم به اون بار لعنتی برم...
*فلش بک به ³سال پیش
سوآ ویو
حوصلم سر رفته بود که جیمین زنگ زد ومث هر روز با خوشهالی جواب دادم
سوآ:سلام موچی
جیمین:سلام کوچولو*خنده
سوا:عههه من کوچولو نیستم
جیمین:هستی
سوآ:نیستم
جیمین:هستی
سوآ:نیستم
جیمین:اوکی نیستی*خنده
سوآ:حیح...خب چیکارم داشتی موچی
جیمین:.....
____________________________________________
حمایت؟🥺🥺
ادمین ویو
سوآ از شرکت برمیگرده ولی با چشمای خیس وپراز اشک باورش نمیشد کسی که همش بهش میگفت عاشقشه این حرفارو بهش بزنه...خب شاید پیش جیمین طوری رفتار میکرد که انگار ازش متنفره ولی برعکس بود سوآ هنوز عاشقه جیمینه.......
*پرش زمانی به ۳۰مین بعد
م سوآ:عه سلام سوا اومدی...خب چیشد استخدام شدی
سوآ:سلام مامان...اره استخدام شدم*ناراحت
م سوآ:سوآ چیزی شده
سوآ:نه اوکیم
م سوآ:ولی انگار ناراحتی
سوآ:نه چیزیم نیست مامان
م سوآ:باشه
سوآ ویو
رفتم تو اتاقم و آرایشم رو پاک کردم یه لباس راحتی هم پوشیدم و رو تختم دراز کشیدم..داشت گریم میگرفت بخاطر حرفای جیمین...اون فک میکنه من اون اون شب بهش خیانت کردم والان ازم متنفره کاش قبول نمیکردم به اون بار لعنتی برم...
*فلش بک به ³سال پیش
سوآ ویو
حوصلم سر رفته بود که جیمین زنگ زد ومث هر روز با خوشهالی جواب دادم
سوآ:سلام موچی
جیمین:سلام کوچولو*خنده
سوا:عههه من کوچولو نیستم
جیمین:هستی
سوآ:نیستم
جیمین:هستی
سوآ:نیستم
جیمین:اوکی نیستی*خنده
سوآ:حیح...خب چیکارم داشتی موچی
جیمین:.....
____________________________________________
حمایت؟🥺🥺
۹.۷k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.